مورد عجیب هانس شنیر

مورد عجیب هانس شنیر

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .

طبقه بندی موضوعی

بیا این سیاره مال تو، این منظومه مال تو اصلا کل کهکشان مال تو. با همه خوبیاش با همه ی بدیاش. با دختر پسراش با شب و روزاش با قهر و آشتیاش. حالا روشنی؟ حالا امیدواری؟ حالا شب از باورات پر کشیدن؟ حالا چی؟ دیگه چی می خوای بازم بهونه ای داری؟ بازم نمی خوای شکرگزار باشی؟ بیا کل این شهر مال تو. رییس باش. رییس همه. به همه بگو کی برن کجا برن چطور برن با چی برن اصلا برن؟ یا بیان؟ یا بمونن؟ نه اینجوری نیست که. همه چیزو بهت بدنم باز شبت روز نمیشه. تاریکیات نور نمیشه. کثیفیات پاک نمیشه. چون که اون توئه. ته ته ته ته ته ته اعماق. پیش ماهیای ترسناک که رو کلشون چراغ دارن. اونجاست. ابلیس اونجا زندگی می کنه. حتی وقتی امپراطور کهکشانی. حتی وقتی رییسی. حتی وقتی اون تو رو دوست داره. اون بهت چسبیده. اونه که ولت نمی کنه. اونه که همیشه هست. شیطان همیشه اونجاست. منتظر یه روزنه است. نه از نور، از نخوت. اون میاد. از ته ته ته ته ته ته اعماق میاد و تمام تو رو می گیره. شیطان میشه تو تو میشی شیطان. قلبت دیگه برای کسی نمی تپه برای داشتن کسی می تپه. تو حالا شیطانی. خود خود شیطان. از بهشت رانده شده. برای اینکه می خواست تصاحب کنه. برای اینکه می خواست بالا بکشه. برای نخوت.

بیا این سیاره مال تو، این منظومه مال تو اصلا کل کهکشان مال تو... فکر می کنی خوب می شی؟ آروم می شی؟ یواش و آهسته و دلگرم میشی؟ غروب پاییز میشی؟ ساحل دریا میشی؟ شنیدن جمله ی "دوستت دارم" میشی؟ نمیشی.... هیچوقت نمیشی...

هانس شنیر

نظرات  (۳)

چقدر قشنگ نوشتی :)❤️

پاسخ:
متشکرم

هبییییق :"""""

قشنگ بوووود

پاسخ:
ممنونم
۰۴ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۱۷ شارمین امیریان

سلام.

خیلی قشنگ بود 👏👏👏

پاسخ:
سلام
متشکرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">