مورد عجیب هانس شنیر

مورد عجیب هانس شنیر

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .

طبقه بندی موضوعی

شکستی؟ از کجا؟ از وسط وسط؟ از شروع ترکا؟ از اونجاها که نور میاد؟ بهت دروغ گفتن. از هیچ ترکی نور نمی تابه تو. از ترک فقط تعفن منتشر میشه. شکستی؟ ترک برداشتی؟ منتظر نور نباش. منتظر رستگاری نباش. ترک شروع نفرینه. ترک اولین نشونه ی مرگه. می خوای درخت باشی یا یه دیوار بلند. می خوای طولانی ترین شب باشی یا آدمیزاد. از هر کجا که شکستی از همونجا مرگ دست می ندازه به نابودیت. نمی خوای بمیری؟ نمی خوای نیست و نابود و ناچیز بشی؟ نمی خوای نقطه ی تاریک بشی؟ نمی خوای سرد و خلا بشی؟ شفا می خوای؟ مرمت می خوای؟ زندگی و نفس و اکسیژن می خوای؟ امید و شادی؟ ترانه و رنگ؟ قصه و شعر؟ تو ترکها دنبالش نگرد. نگو این زخم خوب میشه، میشه من. نگو انگشت می کنم تو ترکا سیل نیاد تو. تو پترس نیستی هیشکی نیست. اصلا پترسی وجود نداره. همش یه قصه است. همش یه خیاله. جلوی سیل رو نمیشه با یه دست گرفت. باید با همه ی قلبت بیای جلو. باید از ترکها متنفر باشی. باید ترکهارو بتراشی، بسوزونی، خط بکشی روشون. روشون سیمان بریزی. نباید ترک داشته باشی. نباید.

شکستی؟ ترک برداشتی؟ زخم خوردی؟ دنبال شفا باش. از ترکات زنگوله رنگی آویزون نکن.

هانس شنیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">