اگر از کوهستان بپرسید
چه چیز از او دریغ شده است
سکوت خواهد کرد
سنگریزه به سنگریزه
بر روی خودش خواهد لغزید
و به حفره هایش
که موشهای صحرایی برایش ساخته اند
فکر خواهد کرد
شاید فکر کند
که کاش دست داشتم
در چیزی
یا جاری بودم
در راهی
یا می توانستم بدوم
نه مثل باد
و نه همچون مورچه ها
شاید هم فقط به سکوت کردن ادامه بدهد
و افسوس بخورد
که کاش می شد زنی را در آغوش بگیرد
زنی در دوردستها
بر بالاترین قله ها،
رو به افتاب ایستاد
و موهایش را
به باد سپرد