مورد عجیب هانس شنیر

درباره بلاگ
مورد عجیب هانس شنیر

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .

طبقه بندی موضوعی

گفتم که برگرد
که از فاصله،
از این تردید بی ملاحظه
دور شو
و مرا بخواه
و آغوش عصیان گرت را
برای من نیز
گشوده بگذار


نخواستی

 

که آتش بودم انگار
سوزنده
و تو تاریکی و سرما را می خواستی

 

نخواستی

 

سکون بودم و تو
جنبش می خواستی
سرود 
و
رهایی
و نه تکه هایی از آسمان
تمامش را 
زیر بال و پرت می خواستی


و نخواستی

 

شکوه بودی
و جاذبه ی زمین
و سادگی لبخند،
با دندان هایی نامرتب
و در دام انسجام نمی افتادی
که حتی برادران و خواهران سکون،
آرامش و خوش خیالی را
دژخیم کشنده می پنداشتی
و من

فرمانده لشگریان این دژخیمان بودم

 

نخواستی


نخواستی که بمانی
و به سکون گنداب مبتلا شوی
کار خوبی کردی ماه رو
کار خوبی کردی

که

نخواستی

هانس شنیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">