شکوهمند و سربلند
گلوله
که گهواره به گهواره دست به دست شد
و در قلب انسانی بی گناه نشست
گهواره شرمسار نبود
که نبرد تاریکی را
بی آبرویان پیروز خواهند گشت
و دلیران،
دلشکستگان عزلت نشین قد خمیده
با نومیدی
چشم بر ادامه تاریخ می بندند
گسسته است کلامشان
و بریده است زبانشان
و جانشان
تنها یادگاران از دلاوری های باستانی را
بر کف دست تمنا گذارده
و از مردمان بی صورت نکبت زده
طلب لقمه ای نان می کنند
و دلیران مرده اند
شکوهمند و سربلند و سرافراز،
گلوله