اگه منو می شناسید یا نمی شناسید یا فقط گاهی اینجا رو می خونید یا از قدیم می خونید یا حتی فقط گذرتون به اینجا خورده یه چیزی در مورد من بنویسد. لطفا!
اگه منو می شناسید یا نمی شناسید یا فقط گاهی اینجا رو می خونید یا از قدیم می خونید یا حتی فقط گذرتون به اینجا خورده یه چیزی در مورد من بنویسد. لطفا!
راستش مثال دقیقش رو دیگه به یاد نمیارم. فقط حس کلیم اینطوری بود.
چرا؟
مرموز به نظر میآم؟ یا جالب؟
شاید برای من قشنگیش این بود که تو حرفاتون خودم رو میدیدم؟ میدونم که احساسات آدما و تجاربشون باهم متفاوته، ولی حس میکردم چیزایی که میگید، همون چیزاییه که خودم احساس میکنم.
الان البته حس میکنم اون فکرهام یه کم زیادهروی بود. با توجه به اینکه کودکی بیش نبودم. از این جهت که فکر میکنم خیلی وقتا تو سنای پایینتر، آدما ظرفیت محدودتری برای احساس کردن دارن و وقتی بزرگتر میشن، تازه میفهمن اوضاع از چه قراره.
اصلا نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه.
عام آقای متفاوتِ تنها و منتظر؟ آخری رو مطمئن نیستم.
نویسندهی داستانای عجیب
هانس شنیر
آرزومند اینم که اتفاقای خوب و خوش براش بیفته
کاش دیگه به خودکشی نه فکر کنه نه ازش بنویسه
چهار چیز شد
اینکه قلم خوبی دارید ونویسنده خوبی هستید.
من فکر میکنم از دو سه سال پیش اینجارو دنبال میکنم و نوشته هاتونو میخونم. حقیقتا همیشه بعد از خوندن داستان و متنهایی که مینوسین از قلمتون شگفتزده میشم. برای من شما جزو اون آدمهایی هستید که وقتی بهشون میرسی با خودت میگی « چطور یه ذهن میتونه انقدر جالب و قشنگ قصه و خیال بگه و فکر کنه». نمیدونم حس میکنم دلشکسته هستین و این غمانگیزه و امیدوارم اگه واقعا همچنین چیزی هست حالتون بهتر باشه. قلمتون برای من قشنگه و دوست داشتم که منم انقدر روایتگر خوبی بودم برای داستانهای نانوشتهام. موفق باشید :)
"مورد عجیب هانس شنیر."
یادم نیست دقیقا از کی اینجا رو میخونم. اولین بار دنبالتون کردم چون به نظرم قشنگ حرف میزدید.
خصوصیات تونو ؟
فقط در این حد میدونم که شاعر هستین
یکم افسرده این
و همین
هان ، یه مدت طولانی عم عاشق بودین ولی طرف مقابل رفته بوده
و... نوشته هاتون زیبان :)
آینده منی:)