مورد عجیب هانس شنیر

سلام خوش آمدید

اجتناب می کنم. از اینکه بگویم هنوز دوستت دارم اجتناب می کنم. افکار اما دور نمی شوند. دو دو تا چهار تا ندارد دل. منطقی البته که نه. مرا گذاشته ای و رفته و به تخم چپت هستم چه دوست داشتنی؟ دل اما ساکت نمی شود. مثل قبل البته که نمی تپد. مثل قبل غرش نمی کند. مثل قبل شکسته و پاره که نیست. مرهم رویش گذاشته اند. اثرات مخرب چند ریشتری ات اما هنوز همین حوالی می پلکند. سونامی لعنتی اقیانوسی. رفته ای دیگر و در ساحل های گرم تن لخت به شنهای نقره ای می چسبانی و از خنکای آبهای اقیانوس و بادهایی که در موهایت می وزند لذت می بری. نباید هم به من فکر کنی. من هم البته زیاد به تو فکر نمی کنم. فقط گاهی خوابت را می بینم. دست خودم که نیست. خواب است. خودش می اید. هر قدر هم اجتناب میکنم نمی شود. اما این را بدان که اجتناب میکنم. یعنی هر قدر هم دلم بیشتر نشانه ای برای وصل بخواهد بیشتر از تو اجتناب میکنم. خرابه ام لرزیده و از ریسمان سیاه سفید هم می ترسم.

  • هانس شنیر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
مورد عجیب هانس شنیر

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .

طبقه بندی موضوعی