مورد عجیب هانس شنیر

مورد عجیب هانس شنیر

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

یک بار دیگر
آهویی را
شیری خورد
و خون از دهان چهار پایی
به زمین ریخت

کوچه تاریک بود

گفتی

که تمام شده است
تقلا نکن
بیچاره

شب آنجا بود

قدم به رفتن برداشتی
مرده بودم
اما
در آن تاریکی
تنها یک آغوش دیگر تو را می خواستم
که در من فرو رود
که گلویم را بدرد
که خونم را بر زمین بریزد


رفته بودی
و عبور شهابسنگها
آرزوی کره آهو ها
برای یک دیگر دیدار را
برآورده نمی کرد




 

هانس شنیر

اگر از کوهستان بپرسید
چه چیز از او دریغ شده است
سکوت خواهد کرد

سنگریزه به سنگریزه

بر روی خودش خواهد لغزید
و به حفره هایش
که موشهای صحرایی برایش ساخته اند
فکر خواهد کرد
شاید فکر کند
که کاش دست داشتم
در چیزی
یا جاری بودم
در راهی
یا می توانستم بدوم
نه مثل باد
و نه همچون مورچه ها
شاید هم فقط به سکوت کردن ادامه بدهد
و افسوس بخورد
که کاش می شد زنی را در آغوش بگیرد

زنی در دوردستها

بر بالاترین قله ها،
رو به افتاب ایستاد
و موهایش را

به باد سپرد

 



 

هانس شنیر

براتون شعر می نویسم میتونید موضوع دلخواه بگید یا کلمه ای که توش باشه یا برای کس خاصی یا توصیف لحظه احساس یا خاطره ای که دارید البته خیلی وقته چیزی ننوشتم انتظاراتتون خیلی بالا نباشه لظفا

 




111111111111111111111

1111111111111111111

11111111111111111

11111111111111

111111111111

1111111111

111111111

1111111

111111

11111

1111

111

11

1

هانس شنیر